در گذر گاهی شلوغ و پر رفت و آمد دو برادر با لباس ژولیده و کثیف در سوز و سرمای اخرین روز اذر ماه کنار همدیگر نشسته بودند انها هر روز به فرمان پدر بی رحمشان به آنجا می رفتند تا گدایی کنند و جیب پدر مفت خورشان را پر کنند
یکی از آن دو برادر که کوچکتر از دیگری بود می پرسد. شب یلدا یعنی چه چون آن روز بیشتر کسانی که از کنارشان رد می شد ند در باره شب یلدا صحبت می کردند برادر بزرگتر با آنکه حوصله نداشت دل برادرش را نشکست وبرایش توضیح داد که شب یلدا طولانی ترین شب سال هست و مردم به خاته بزرگترغامیل می روند تا پاسی از شب کنار هم انواع خوراکیهای رنگارنگ می خورند و بزر گتر ها برای هم فال حافظ می گیرن او به برادرش گفت شب یلدا را فراموش کن یلدا برای کسانی خوب است که پدر و مادری مهربان و دلسوز دارند نه ما که والدینمان در این سوز و سرما ما را وادار به گدایی می کنند تا کمک خرج آن مفت خواران از خدا بی خبر باشیم آنها از ما سوء استفاده می کنند شب یلدا را فراموش کن چون اگر دست خالی به آن مثلا خانه برویم تنبیه مفصلی می شویم پسر کوچکتر در دلش افسوس می خورد که چرا ما هم مانند آن رهگذران شب یلدا م و به خانه بزرگتری نمی رویم و از کنار هم بودن لذت نمی بریم
ایا شما دوستان خوراکیهای شب یلدایتان را با ان کودکان قسمت می کنید تا در خانه های محقرشان با آن خوراکیها کمی از شب یلدا لذت برند و کمتر حسرت نداشته هایشونو بخورند.
نظرات شما عزیزان:
|